جدول جو
جدول جو

معنی پیمان گسلی - جستجوی لغت در جدول جو

پیمان گسلی(پَ / پِ گُ سِ)
عمل پیمان گسل. نقض عهد. پیمان شکنی. خلف وعده
لغت نامه دهخدا
پیمان گسلی
عمل پیمان گسل پیمان شکنی نقض عهد
تصویری از پیمان گسلی
تصویر پیمان گسلی
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پیمان گسل
تصویر پیمان گسل
کسی که به عهد و پیمان خود عمل نکند، پیمان شکن، عهدشکن
فرهنگ فارسی عمید
(هََ جَ لَ)
پیمان گسستن. پیمان شکستن. نقض عهد کردن. خلف وعده کردن. از سر عهد و پیمان رفتن:
به دوستی که وفا گر کنی و گرنکنی
من از تو بر نکنم مهر و نگسلم پیوند.
سعدی.
چه باشد رشتۀ پیمان عمرم نگسلد ساقی
که خواهد پر شدن پیمانه زان پیمان گسل ما را.
خواجۀ آصفی
لغت نامه دهخدا
(اَ مَ)
آنکه بر عهد خود ثابت نباشد. (آنندراج). پیمان شکن. ناقض عهد. خلاف عهد کننده:
دلبندم آن پیمان گسل، منظورچشم آرام دل
نی نی دلارامش مخوان، کز دل ببرد آرام را.
سعدی.
فریب وعده او گرچه صائب بارها خوردم
همان خوشوقت از پیمان آن پیمان گسل گردم.
صائب.
چون بیاد آن بت پیمان گسلم می آید
لشکر شوق بتاراج دلم می آید.
طالب آملی
لغت نامه دهخدا
تصویری از پیمان گسلیدن
تصویر پیمان گسلیدن
پیمان گسستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیمان گسل
تصویر پیمان گسل
آنکه بر عهد خود ثابت نباشد
فرهنگ لغت هوشیار